در سحرگاه ۱۲ مرداد ۱۳۰۶، به هنگام سلطنت خودکامه رضاخان در شهر نهاوند، در خانوادهای اصیل و روحانی، چشم به دنیا گشود. پدرش، آخوند ملّا احمد- که خود یکی از علمای بزرگ بود- نام «علی» را بر او گذاشت. علی دوران کودکی و جوانیاش را در کنار چنین پدر فاضلی سپری کرد. در سال ۱۳۲۱ برای ادامه تحصیل، خانواده و دیار خود را ترک کرد و به قم عزیمت نمود و در حجرهای کوچک، در مدرسه فیضیه، به کسب دانش پرداخت. دروس مقدماتی را نزد شهید محراب آیت الله صدوقی فرا گرفت و تحصیلات عالی را در محضر استادان بزرگ حوزه چون: آیت الله بروجردی و حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) تلمذ نمود.
نبوغ فکری و استعداد درخشان وی به گونهای بود که در زمان بسیار کوتاهی به درجه اجتهاد نایل آمد و روح متعالی و بزرگ این مرد سترگ عرصه علم و درایت، در کنار امامش، پرورش یافت و مریدی شیفته، در راه مرادش بود. یکی از ویژگیهای بارز ایشان، داشتن دیدگاه سیاسی- عقیدتی منحصر به فرد بود که با هوش و ذکاوت خاص خویش و تیزبینی منحصر به فرد، صلاحیت افراد یا سالم بودن جریانها را تشخیص میداد. قبل از انقلاب، ایشان به عنوان یکی از اعضای هیأت یازده نفره مدرسان ضد رژیم دستگیر و روانه زندان قزل قلعه شد. پس از این که ساواک ایشان را بسیار آزار دادند و از اعتراف و همکاری ایشان ناامید شدند، او را آزاد نمودند. بعد از آزادی در تابستان ۱۳۴۵ به نهاوند رفت و مردم به گرمی از وی استقبال کردند و از اوخواستند که در فقدان پدر، سکان ارشاد و هدایت مردم زادگاهش را برعهده بگیرد، به همین منظور شبها در مسجد جامع نهاوند اقامه نماز میکرد و منبر میرفت و در اوج خفقان شاهنشاهی، نام حضرت امام -رحمت الله علیه- را با صراحت ذکر میکرد. او با اخلاصی استوار راه چگونه زیستن را به نسل جوان میآموخت. شعلههای عشق از طور اندامش متجلی بود و لالههای سرخ از بیانش شکوفا میشد. مردم بودند و زمزمه عشق او که بر بغضهای کویریشان، زیبایی و لطافت باران را تفسیر میکرد. او بر بلندای مأذنه عشق، شهر سکوت وخاموش را با فریادهای علیوارش به بیداری دعوت میکرد و چشمهسار نیلی خوابها را، با گلواژههای با طراوت اذان، موج میاندخت وچون پلی مطمئن، تنهای خاکی و زمینی را به سوی نور، نسیم و نماز متصل میکرد. کبوترهای معصوم از بلندای شاخههای چناری کهن به قامتی ایستاده به نماز مینگریستند که انگار دریایی بر زمین عمود ایستاده است. مردم دل به او سپرده بودند و چشمانشان را به چشمانی دوخته بودند که درخشش آفتاب ایمان از آنها متجلی بود و بر گرد دایره وجود او میچرخیدند. ساواک و شهربانی از این مسأله ناراحت و خشمگین بودند. آنها تذکر میدادند؛ ولی شهید بزرگوار اهمیت نمیداد. جلسات مخفی و ارتباطات مردم روز به روز با ایشان بیشتر میشد. سرانجام اداره اطلاعات رژیم سلطنتی که طاقت دیدن آن چشمان تابناک چشمه زلال عبودیت را نداشت، جلسات ایشان را تعطیل و ارتباطات را محدود کردند؛ به ناچار این شهید عزیز مجبور شد که به قم عزیمت کند. در قم، مدرسه حقانی را تأسیس کرد و درس اخلاق را شروع نمود. مردم از رفتن این عالم ربانی، ناراحت و غمگین بودند و ماندند با سؤالهای فراوانی که در ذهنشان جاری بود. در سجودت چه میگفتی که زورمندان در سایهسار عظمت به سجده میافتادند؟! در گفتههای سرخ تو چه عرفان دل انگیزی موج میزد؟! چگونه پلکهای صبوریات را میگشودی که چشمهای سرافرازی در حماسه همیشه نگاهت روشن شد؟! و چه با شکوه! ابروان را چین میانداختی به گونهای که آهنگ خشم و نفرت بر سر سردمداران فتنه و فساد و فسق فرود میآمد.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در تحقق اصول انقلاب از هیچ کوششی فرو گذار ننمود و در راه خدمت، شب و روز نمیشناخت. او حقطلبی از مکتب عترت رسول الله بود که چون شاخه نوری از درخت سبز ولایت به شکوفه مینشست و چون تیری رونده، قلب ستم را نشانه میرفت و شبستانهای گناه واختناق را به آتش میکشید. به همین خاطر طی حکمی از طرف حضرت امام -رحمت الله علیه- به عنوان دادستان کل انقلاب اسلامی انتخاب شد تا از ارزشهای این انقلاب حراست نماید. او با کمک شهید بهشتی قوانین قضایی را تدوین کرد و جهت تصویب به مجلس فرستاد و در این راه زحمات زیادی را متحمل شد.
شهادت فرزند بزرگوارش در هویزه، قلب شیفته او را به تپش اندخت و در آرزوی چنین مردنی بیتابی میکرد. چهرهاش روز به روز شکوفاتر میشد…. روز موعود فرا میرسید و سرانجام در صبح شنبه چهاردهم شهریور ماه ۱۳۶۰با بمبی که منافقین در دادستانی گذاشته بودند، دعوت حق را لبیک گفت و به آروزی قلبی خود نایل شد. آری او با او با نجابتی قدسی، سرود رهایی را صلا میداد تا فرداهای خوبتر را پیش روی ما بگشاید و اکنون میدانیم که اگر به خون نشستن نبود، منطق زنده پرواز دگرگون میشد و نمیدانستیم که کوچیدن پایان پرستو نیست. در وصف ایشان همین بس که امام خمینی -رحمت الله علیه- فرمودند: «شهید عزیزی که سالیان دراز در خدمت اسلام بود، این جانب سالیان طولانی از نزدیک با او سابقه داشتهام و آن بزرگوار را به تقوا و حسن عمل واستقامت و مقاومت میشناسم.»
«روحش شاد و راهش پررهرو باد»
انجام وظیفه
شهید قدوسی بسیار مقید بودند که شاگردان خوب درس بخوانند و وقت را بیهوده تلف نکنند. اگر شاگردان با استعداد در درس و بحث خود کوتاهی می کردند به شدت توبیخ می شدند. برایشان مهم این بود که شاگرد وظیفه اش را خوب انجام دهد نه این که نمره خوب بگیرد. در دوره ای که بسیاری از متدینین خواندن زبان انگلیسی را کاری نادرست یا حتی حرام می دانستند چه بسا شهید قدوسی شاگردی را بعلت نخواندن درس انگلیسی از مدرسه بیرون میکرد.
تسبیح خداوند
هنگامی که شهید قدوسی به نماز می ایستاد غرق در نماز می شد به عبارت دیگر او نماز نمی خواند بلکه ذره ذره وجودش در تسبیح خداوند متعال لب به سخن می گشود و بسیاری از افراد هستند که این حالت شهید قدوسی را خوددیده اند و شاهد عظمت آن حالت بوده اند، از تقوا و پرهیزکاری شهید قدوسی نیز تاکنون سخن بسیار گفته شده و دیگر جائی برای سخن گفتن بنده نمانده است یکی دیگر از مشخصاتی که شهید قدوسی در مدرسه داشتند رفتار برادرانه ایشان با طلاب بود ایشان با آن جلالت قدر به گونه ای با شاگردان مدرسه رفتار می کردند که همه وی را بعنوان برادر و هم سطح خود می دیدند و این هنر بسیار بزرگی است زیرا ایشان با آن سطح معلومات و با آن فضل عظیمی که داشتند طوری برخورد می نمودند که حتی طلاب سال اول نیز ایشان را همچون خود می دیدند و مثل برادر دوستش داشتند.
پیام شهید به تمام طلاب:
دوستان من! اگر آمده اید که روحانی شده و به پست و مقام برسید و دنبال بزرگ شدن و به دست آوردن موقعیت و ثروت باشید، بدانید که در دنیا و آخرت ضرر کرده اید. تا دیر نشده است باز گردید، ولی اگر آمده اید که سرباز امام زمان (عج) و خادم اسلام بشوید خوش آمدید، بدانید که خداوند شما را یاری خواهد کرد.
مطالعه بیشتر
معرفی شهید محمّد مفتّح را هم بخوانید
در این گفتار به معرفی سردار شهید حجت الاسلام عبدالصّالح رفعت فرمانده گردان مسلم لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهداء، شهیدی از تبار عارفان شهرستان تویسرکان استان همدان خواهیم پرداخت.
در این گفتار به معرفی شهید آیت الله محمّد علی حیدری نماینده مردم نهاوند در مجلس شورای اسلامی، شهیدی از تبار عارفان شهرستان نهاوند استان همدان خواهیم پرداخت.
در این گفتار به معرفی شهید آیت الله دکتر محمّد مفتّح رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران و عضو جامعه روحانیت مبارز تهران، شهیدی از تبار عارفان شهرستان درگزین استان همدان خواهیم پرداخت.
در این گفتار به معرفی سردار شهید حجت الاسلام احمد هاشمی، شهیدی از تبار عارفان شهرستان کبودرآهنگ استان همدان خواهیم پرداخت.
ارسال دیدگاه
قوانین ارسال دیدگاه