شهدای شاخص روحانی

سردار روحانی شهید سیّد رحیم موسوی

در این گفتار به معرفی سردار شهید حجت الاسلام سیّد رحیم موسوی معاون لشکر 33 المهدی و امام جمعه موقت موقت زاهدان، شهیدی از تبار عارفان شهرستان درگزین استان همدان خواهیم پرداخت.

مقام معظم رهبری (مدظله العالی): شهدای روحانی استان همدان حقاً و انصافاً پیشوا بودند.

سردار روحانی شهید سیّد رحیم موسوی

 

زندگی نامه:

هنرمند شهید، عارف متقی، سیّد رحیم موسوی، سومین شهید خانواده در سال ۱۳۴۱ در روستای شاهنجرین از توابع شهرستان درگزین استان همدان در خانواده ای مذهبی و دوستدار اهل بیت دیده به جهان گشود. شهید، دوران ابتدایی و راهنمایی خود را در همان روستا سپری نمود و به دلیل علاقه وافری که خانواده او به اسلام و روحانیت داشتند او را به حوزه علمیه امیرالمومنین زادگاهش قروه درگزین و سپس حوزه علمیه رضویه قم فرستادند و در آنجا رسائل، مکاسب و کفایه را گذراند. هوش و استعداد وی از همان دوران نوجوانیش زبانزد استادان بود. او در راه اندازی راهپیمایی هایی بر ضد رژیم منحوس پهلوی سهم به سزایی داشت. با آغاز جنگ تحمیلی شهید حوزه علمیه قم را رها کرده و به مدت ۷ ماه دوره آموزشی جنگ های چریکی نامنظم را با شهید دکتر چمران و حضرت آیت الله خامنه ای گذراند. در محرم سال ۱۳۶۰ بود که شهید از طرف سازمان تبلیغات اسلامی به عنوان مبلغ به یکی از روستاهای شیراز اعزام شد. در سال ۱۳۶۱ به عضویت سپاه پاسداران درامد و مسئولیت عقیدتی، سیاسی را به عهده گرفت. وی ضمن خدمت در سپاه مربی گری امور تربیتی اداره کل آموزش و پرورش و همچنین کارهای خطاطی، طراحی را نیز انجام می داد.

به دلیل رشادت و شجاعتی که شهید در سپاه پاسداران از خود نشان داد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۶۳، قصد اعزام ایشان به عنوان فرمانده سپاه لبنان را داشت که ایشان به دلیل شهادت اولین برادرشان (سید کریم موسوی) از این امر امتناع ورزیده و به جای ایشان سرهنگ خاکسار به لبنان اعزام شدند.
ازدواج ایشان در ۱۳۶۱ صورت گرفت که ثمره آن سه پسر به نام های سید محمدصالح، سید محمدکریم و سید محمدرحیم موسوی می باشد.شهید در کارهایش دقت و بلاغت زیادی به کار می برد و کارهای ایشان به صورت منظم و قانونمند پیش میرفت و در کارها به خودکفایی اعتقاد داشت به نحوی که مرکب خوشنویسی خود را با پوست گردو درست می کرد.سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شهید ماموریت داده بود که به بوشهر برود ولی ایشان حکم ماموریت را پس داده و گفتند که دیگر از این سرگردانی ها خسته شده و دوست دارم به جبهه بروم و قبل از رفتن به همسر خود گفته بودند که دوست دارم در عملیات هایی که با رمز “یا زهرا” می باشد شرکت کنم و قبل از اعزام از همسر خود اجازه گرفتند.

سردار اسدی فرمانده سابق لشکر ۱۹ فجر تعریف می کرد که هنگام عملیات کربلای ۵ شهید موسوی نزد من آمد و گفت می خواهم به خط مقدم بروم و لباس روحانی اش را درآورد و لباس رزم پوشید و آرپیچی به دست به سمت دشمن هجوم برد و پس از منهدم کردن تعدادی از تانکهای دشمن مورد اصابت گلوله مستقیم دشمن قرار گرفته و همان گونه که خود میخواست در عملیلتی که رمز آن یا زهرا بود بود به شهادت رسید.
روحش شاد و راهش پررهرو باد…

خاطرات:

«دلی به وسعت دریا»

تـیـغ قـهر ار تو زنی قوّت روحـم گـردد       جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد

در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم        گـرد سوادی تـو بر دامن جانـم باشد

برخی از زمانی که قدم در دامن گرگ فتنه‌گر می‌گذارند تا روزی که در کام افتاده، از آستان عدم دل می‌کَنند، شاه بیت غزلشان کشته کشتزار دیو است و بس. لب لعلی در کرسی خاکی و آب و نانی همه دنیایشان است. نه به این فکرند که از کجا آمده‌اند و نه در این اندیشه که به کجا می‌روند و نه برایشان اهمیتی دارد که چرا آمده‌اند؟!

اما شهید رحیم موسوی، انصافاً دنیای معرفتی‌اش بسی گسترده بود. تفتیده گرم لارستان فارس، حوزه علمیه امیرالمونین شهرستان درگزین و رضویه قم، خاک مرجان فشان میدان رزم، شهرستان نورآباد و مردم بی‌آلایش استان سیستان و سینه تشنه‌اش همه و همه به بلندای معرفت او گواهی می‌دهند.

از خاطرات شنیدنی وخواندنی زندگی او جلسات سخنرانی شهید موسوی در ایام طلبگی است. شهید در خفقان و سکوت مرگ آسای فضای استبداد و استثمار پهلوی با تمام نوجوانی‌اش به دلیل کوتاه بودن قدش نمی‌توانست از میکروفون درست بهره ببرد، برای همین چهارپایه‌ای در زیر پاهای مردانه‌اش می‌گذاشتند و او بر بالای آن با تهور و بی‌باکی به ایراد سخن می‌پرداخت.

«به نقل از جزوه زندگی‌نامه شهید»

وصیت نامه:

قال علی (علیه السّلام): «فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاه فی موتکم قاهرین»

آری، زندگی در سایه خفقان جور و ستم جز نفرت و مقهور واقع شدن در نزد خداوند نیست و مرگ در راه ایزد قادر، عین حیات جاودانه و پیروزی است.

حمد و سپاس ایزد قادر و متعال را که نعمت جمهوری اسلامی و درک این زمان را به ما عنایت فرمود و ما را پشتیبان آن قرار داد و حفظ و حراست این حکومت اسلامی را به ما واگذار نمود. این مسئولیت چنان سنگین است و دقّت می خواهد که جز با ایثار جان، نتوان از عهده اش موفّق به در آمد و مسئولیش را خداوند تبارک و تعالی تنها به دوش ما ملّت ایران نهاده و اگر نتوانیم با قوّت و قدرت از حراستش بیرون آییم، این نعمت عظمی را از ما خواهند گرفت و بدبختی و نکبت دنیایی و به طواغیت زمان دچار خواهیم شد. به قول قرآن کریم: «ان شکرتم لازیدنّکم و ان کفرتم انّ عذابی لشدید»

عزیزانم! شهادت اوّل آغاز یک زندگی نوین و جاودانه است و رهایی از حبس ایام پروازیست به اوج ملکوت، تولّدی است از نو به دنیایی نو.

وه! چه زیباست با رخ گلگون در نزد یار ظاهر گشتن و از محبّت او بر خوردار شدن و در خوان نعمت او نشستن. البتّه به این معنا نیست که به طمع بهشت تلاش نمودن است بلکه شوق دیدار یار، وصف ناپذیر است و در آغوش پر محبّت او جای گرفتن و بر نوازش او آرمیدن، لذّتی است که تنها یک عاشق دل سوخته می تواند موقع دست و پا زدن و شناور شدن در خون سرخ درک نماید و آن گاه که ملائک برای ملاقات با انسان زمین نشین با چنین پیامی که خداوند ترا در صف و سلک رسول الله (صلی الله و علیه و آله) و فرزندانش (صلوات الله و سلامه علیهم) قرار داد، می آیند تماشایی است که دیده بصیرت لازم دارد. آری، شهادت سر فصل جاودانگی و رهایی از قیودات مادّی است و پرواز از قفس تن به دنیایی خرّم و خواهان زیستن و شفیع دیگران شدن. یاران! همّت دیگر لازم است که فتح و نصر در انتظار قدوم شما عزیزان است. وصیّت این بنده شرمسار به شما عزیزان این است که همواره خط اسلامی رهبر عظیم الشان انقلاب را چراغ راه خود قرار داده و از کلام پر فیض ایشان راه اسلامی اتّخاذ کنید و به گمراهی نروید و با تلاش شبانه روزی خود، پاسدار حرمت خون بار اسلامی باشید و از ستیز با دشمن کافر حمایت نموده و سر سختانه بکوشید تا بر دشمن متجاوز به حریم مقدس اسلامی، چیره و غالب شوید.« و ما النصر الّا من عندالله العزیز الحکیم»

به همسرم سفارش می کنم که صبر و استقامت را پیش گیرند و در سایه صبر، تلخی ایّام بسیار شیرین است و ثواب کثیر را خواهد داشت و اجر اخروی را هم دارا می باشد و از شما همسر خوبم می‌خواهم که به عنوان همسر یک روحانی با مسائل اسلامی برخورد کاملا متشرعانه نمایی و بر وظایف خود عمل کنی و نمونه یک زن مسلمان انقلابی باشید و برمادرم و برادرانم و بچّه هایم دلداری داده و آنها را به صبر دعوت کنی. عزیزم! از بچّه هایم، سیّد محمد صالح و از سیّد محمّد کریم و هم چنین از فرزند دیگرم که نمی دانم خداوند چه تفضلی خواهد کرد، مواظبّت نمایی و آنها را به اخلاق نیکو و اسلامی و منش و روش انسانی، رشد و به جامعه تحویل دهی که آینده اجتماع اسلامی ما اینها هستند و به آنها بگو که پدر شما برای اعتلای فرهنگ و شریعت احمدی و محمّدی، جان و هستی‌اش را داد تا اسلام زنده بماند و سرفراز در تمام نقاط عالم بدرخشد و به بچّه هایم بگو که با قرآن مانوس و به اعتقادات و فرایض مقید باشند تا به  آینده‌ای درخشان برسند.

امّا سخنی با فرزندانم دارم که ای پاره های تنم! می دانم که داغ یتیمی خیلی سخت است و توان انسان را می‌گیرد؛ امّا بدانید که امام زمان به همراه شما همیشه هست که بهترین یاور شماست. از او مدد جویید و در مصایب شریک غم مولا حسین (علیه السلام) باشید؛ زیرا مصیبت او هنوز هم در دلها سنگینی می‌کند و سخت دل را می‌آزارد. من نمی دانم چگونه صبر نموده در موقعی که جوانی را در مقابلش غرقه به خون نمودند و چگونه جسد مطهّر او را به خیمه حمل نمود. آری، فرزندانم! شما را به خدا، دین را در یابید و با تمام وجود از آن پاسداری نمایید و درس خود را به جدیّت بخوانید که اسلام به شماها آگاهان به دین و متّقی و زیرک لازم دارد. و باز از زحمات همسرم قدردانی نموده و جزای خیر برای ایشان از خداوند دارم و امیدوارم که نسبت به مادرم متواضع باشید و دلداری دهنده خوبی برای او باشید. و امّا برادرانم! شما را دوست دارم و همیشه به آینده شما فکر می کنم که عاقبت به خیر باشید و به این فکر نباشید که برادر شهید هستید؛ بلکه به مسئولیّت خود در اجتماع اسلامی فکر کنید. شما پرچمدار اسلام بعد از ما هستید. خیلی استوار و با استقامت از دین خدا حمایت کنید و خم به ابرو و غم به دل راه ندهید؛ زیرا شیاطین در کمینند که از این اندوه شما سوء استفاده نموده و برای اهداف شیطانی خود، بهره برداری نمایند و شما را به خدا از مادرتان خوب مواظبت کنید و نگذارید که ایشان ناراحت شوند و تنهایش نگذارید. امیدوارم که همه اوقات موفّق باشید و در سایه ولی الله الاعظم، به زندگی شرافتمندانه خود ادامه دهید و از فامیل و بستگان می خواهم که مرا حلال کنند. پوزش می‌خواهم که نتوانستم یک به یک اسم ببرم، موفق باشید. شما را به خدای بزرگ و مهربان می سپارم و از خواهرانم استدعا دارم که شیوه حضرت زینب (سلام الله علیها) را پیش بگیرند و در آینده زنان خوبی در جامعه باشند و از آنها عذر می‌خواهم که نتوانستم برادری خوب باشم، حلالم کنید. خداحافظ دیدار در روز محشر نزد مادرم فاطمه زهرا  (سلام الله علیها).

والسّلام علی من اتّبع الهدی

سیّد رحیم موسوی. ۱۳۶۵/۱۱/۰۵

مجموعه تصاویر «شهید سیّد رحیم موسوی»

مطالعه بیشتر